تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه - زیگورات
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیگورات

 

دانشمند، دانشمند نمی شود، تا اینکه . . . در برابر دانشش چیزی از کالای پست دنیا نگیرد . [امام علی علیه السلام]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?زمانی

چهارشنبه 87/8/8  ساعت 11:45 صبح

تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه

یک شب سر در جیب مراقبت فروبرده بودم و زانوی اندوه در بغل گرفته که استاد ما آمد و گفت زانوی اندوه از بغل واگیر که اندر بغل چیز دیگری به. لبخندی زدم و گفتم مثلاً چه؟ گفت زانوی غم.

 همینکه لبخندم پژمرد گفتم مرا تفاوت اندوه و غم چندان روشن نیست. گفت اندوه باید که دیس‌اینتگریت کنی! خنده‌ای زدم و گفتم اینتگریت دانم چیست این که الان گفتی مشتق است؟ گفت بی‌مزگی مکن که کار بی‌غمان است، در تجزیت اندوه و هرآنچه از احساسات است باید اول که ماهیتش بشناسی. بدان که اندوه از نبود ایمان است بر قوانین، ورنه جایی که هرچیز بر طبق قاعده است و هر کنشی را واکنشی، اندوه چه باید خورد؟

گفتم اندوه بر حال خود می‌خورم نه واکنش. گفت گر خطایی کرده‌ای باید که تکرار نکنی که زندگی‌ها درس گرفتن از تجربه است.

 گفتم غم؟ گفت آن در مرتبت تو نباشد که کودکان را غم ندهند. گفتم کم! گفت نگاهت از آنجا که بودی فراتر گیر و افق خویش بنگر. همچنانکه زانوان در بغل داشتم بر مولاداهارای خویش نیم‌نظری انداختم که ادامه داد: اگر آن مشتق که گفتی بدانی چیست بر حال خود محاسبت کنی و آینده‌ات با آن ببینی غمت در دل نشیند.

با این سخن سیل اندوه در دلم برفت و اشکم راه دیده ببست و دگر استاد ندیدم.

 


نظر شما( )

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آرگ
نی زن
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

168770

بازدید امروز

171

بازدید دیروز

47


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

زیگورات

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

مهرماه 87
آبان ماه 87

لوگوی دوستان


اشتراک